top of page

بودیسم، چآن و ذن

"توسط  "دوتتسو ذنجی

چینی‌ها چگونه راه بودا را برگزیدند؟

بودیسم در چین، مذهب مهمی به‌حساب می‌آید. این مذهب، همراه با تائوییسم و مکتب کنفوسیوس، یکی از سه مکتب بزرگ اندیشه‌ی چین به‌شمار می‌آید.

مکتب بودا، علاوه بر فرهنگ و فلسفه در چین، بر ادبیات و حتا سیاست نیز تاثیر به‌سزایی داشت. از آن­سو، فرهنگ چین باستان نیز همواره تاثیرهایی بر آیین بودا داشته‌ است. ورود آیین بودا به چین، به‌دنبال نخستین تماس‌ها میان چین و آسیای مرکزی بود که به گشایش جاده‌ی ابریشم در قرن دوم پیش از میلاد منجر شد.

در آن هنگام، امپراتور "هان وودی" احترام فراوان و ایمانی ژرف به تعالیم بودا داشت. بعدها این دیدگاه موجب شد تا امپراتور "مینگ" متقاعد شود که معبد "بایما" (به‌معنای معبد اسب سفید) را که نشانه‌ی پذیرش بودیسم در میان چینی‌ها‌ست، تاسیس کند.

چین با متفکران بزرگی چون لائوتسه و کنفوسیوس، فلسفه‌ی بودیسم را پذیرفت. شباهت‌های فراوانی میان تائوییسم و بودیسم وجود داشت. مباحثه‌های عقلانی بدونِ تعصب، رفتار انسانی و ویژگی‌های زمینی آیین کنفوسیوس، در کنار اندیشه­ی لائوتسه، با این شعار که "خودتان را آزاد کنید، ترکیب شد و نوعی تفکر در چین پدید آمد که به آسانی توانست اندیشه‌ی بودا را جذب کند.

تمدن چین، توانست آموزه‌های بودا را از غارها و جنگل‌ها، به جامعه، خانواده و زندگی روزمره بازگرداند و تعالیم شریف بودا را با سرشت اصیل خود که از خصیصه‌های انسانی‌ست، هماهنگ سازد.

اولین مترجم متون و سوتراهای بودایی در چین که بود؟

یک شاهزاده پارتی، به نام "آنشی گائو" اولین و مهمترین مترجم متن متون بودایی و سوترا از سانسکریت به چینی در سال 148 بعد از میلاد بود. او تبلیغ دهنده از "دایانا"، "داما"  (آموزه های بودا در تئوری و عمل) و مفاهیم پایه بودایی در چین بود. او به عنوان یک "بودیساتوا" شناخته می شود. نام او بعنوان یک بودیساتوا توسط برخی از مورخان فراموش شده است.

" آنشی گائو "  کیست؟

"آنشی گائو" یک شاهزاده پارتی در 148 سال بعد از میلاد در خراسان بود. او در خراسان (بلخ) بدنیا آمد. خراسان در آن زمان در شمال خاوری ایران بود. در آن زمان یعنی در دوره هلنیستی (دوران هلنیستی،  دوره تاریخ مدیترانه بین مرگ اسکندر در 3 قرن قبل از میلاد و ظهور امپراتوری روم در 27 یا 32 قبل از میلاد را پوشش می دهد.)، اشکانیان“Traxiane”  خوانده میشدند. در دوره هلنیستی "آنشی گائو" بودیسم را مطالعه کرد و آن را تا حدودی در ایران توسعه داد. او زمانی که جوان بود توسط نمایندگانی که از هند به ایران اومده بودند با بودیسم آشنا شد. دکتر مصطفی وزیری در کتابش "بودیسم در ایران" چنین می گوید:

"قرن ها قبل از  میلاد و در زمان "آشوک شاه" ، بودیسم در ایران نفوذ کرد. پس از پذیرش بودیسم، پادشاه آشوک بعضی از مبلغان خود را به مناطق همسایه از جمله ایران فرستاد. "آنشی گائو" توسط آموزش "بودا ساکیومونی" بیدار شد. اولین بار گسترش بودیسم را در قلمرو خود آغاز کرد، اما دانش و معرفت وی درباره بودیسم، فراتر از زیستگاه وی بود. او به انتشار دستاوردش در یک کشور وسیع و گسترده فکر می کرد. باید دلایلی برای اینکه چرا ترجیح می داد به چین برسد وجود داشته باشد. به گفته محققان، دو دلیل مهم او را به چین هدایت کرد:

 1)  برای رسیدن به موفقیت خود در مکانی امن و مطمئن

2) برای انتشار این آموزش بشر دوستانه در چین برای کمک به آنها در مورد بیداری بودا

بنابراین تصمیم گرفت همه چیز را رها کند تا دانش گسترده خود را درباره بودیسم در چین منتشر کند.

"آنشی گائو" یک شخصیت اسطوره ای نبود، بلکه یک شخصیت تاریخی واقعی و راهبی معمولی بود که با تدابیر بودا بیدار شد. او بودیسم را به شکل "چآن" توسعه داد. شواهد این واقعیت بسیار است.

چه اتفاقی افتاد وقتی او به چین آمد؟

او در  سال 148 بعد از میلاد و در زمان سلسله "هان"وارد چین شد. نام "آنشی گائو" به عنوان یک مبلغ در  دربار امپراتوری چین ثبت شده است. به "آنشی گائو"  پیشنهاد شد که هرجا دلش میخواهد زندگی کند. اما او ترجیح داد که در معبد اسب سفید (معبد بودایی) بماند تا مأموریت خود را شروع کند. او بیش از بیست سال در معبد به ترجمه متون بودایی پرداخت و به طور همزمان به آموزش آنچه ترجمه کرده بود، پرداخت. او اولین مترجم بودایی در چین بود که متون بودایی و سنت ها را ترجمه کرده بود و سپس آنها را آموزش داد. او یک تیم ترجمه با همکارانش  "An Xuren" (هموطن خود "آنشی گائو" ) و یکی دیگر از بوداییان  Taoist)) به نام “Yan Fotiao”  به رهبری خودش ایجاد کرد. این بنیانگذاران مدرسه بودایی در چین (دو ایرانی و یکی از چینی ها) به عنوان مترجمانی یگانه و منحصر به فرد نامیده میشدند زیرا (بر اساس شواهد اخیر و منابع قابل اطمینان)  مترجمان قبل از آنها در چین و در تاریخ مترجمین بودایی چین، به ترجمه متون بودایی نپرداخته بودند. اگرچه مترجمان بسیاری پس از او پا به عرصه وجود گذاشتند اما او پیشگام بود. هویت او پنهان مانده بود تا زمانی که محققان و مورخان کنجکاو حضور او را اثبات کردند. او فرهنگ و مذهب چین را توسعه داده، "چآن" را برای آنها به ارمغان آورده و بودیسم را به روش خود هم به صورت نظری و هم عملی معرفی کرده است. فرزندان او به چینیها  کمک کردند تا "دفتر سابائو" را تاسیس کنند که عمدتا مربوط به تجارت بود. در حقیقت، تحقیقات جدید به ما می گویند که ایرانیان در ابتدای سال 148 بعد از میلاد در ساختن فرهنگ و تجارت کشور بزرگ چین فعال بوده اند.
بعدها توسط سه مکتب؛ بودیسم، تائوئیسم و ​​کنفوسیوس گرایی؛ "چآن" (بودیسم چینی) در چین شکل گرفت. این ترکیب ابتدا توسط  "آنشی گائو"آغاز شد.

" آنشی گائو" چگونه "دایانا" را به چینیها آموزش داد؟

مفهوم "دایانا" که توسط "آنشی گائو" آموزش داده شده ابعاد گسترده ای دارد. این مفهوم شامل همه شیوه های مراقبه "ساماتا" مانند "آناپاناساتی" (ورزش تنفس)، تمرین "کاسینا"، مراقبه بر روی بدن فیزیکی و سایر تکنیک های مشابه است که در آنها تمرکز ذهن بر روی هدف مراقبه است. "دایانا"  که برای اولین بار به چین منتقل شد، "چآن"  را توسعه داد و سپس به نام "Zen" به ژاپن آمد. توضیحات بیشتر در پیشگفتار "Kang Senghui" و همراه با توضیحات "آنشی گائو" در مورد "ذهن آگاهی"، "آناپانا" (مدیتیشن بر تنفس) و تمرینهای "دایانا" یافت می شود. در حقیقت "دایانا" با موضوع مراقبه و آگاهی کامل از آن شروع می شود.

در ماهایانا، "دایانا"  منجر به "پراجنا" میشود. دایانا یک حالت متعالی از هوشیاری، خالی از محتویات، احساسات و عواطف بالاتر از همه محتویات، تمام ایدهها، احساسات و حتی احساسات است.

"Kang Senghui" تردیدی نداشت که این حالتهای ذهنی برگرفته از آموزه های "آنشی گائو" است.  .

متن "Anban Shouyi jing" که توسط "آنشی گائو"  ترجمه شده است یک آموزش اساسی برای رسیدن به "دایانا"  است.

بعدها چینیها "دایانا" را به "چآن" تغییر دادند که امروزه به عنوان یک شاخه از بودیسم چینی شناخته شده است.

آیا او از طرف چینیها مورد استقبال قرار گرفت؟

بله، چون بر اساس سنت چینی:

1)  آنها برای خارجی ها مهمان نواز بودند

2)  توجه ویژه به مبلغان و نخبگان خارجی [متفکران و فرهیختگان]. علاوه بر آن، نکته جالب توجه این بود که شاهزادگان خارجی واجد شرایط تاج و تخت بودند. آنها حق داشتند در دربار حشر ونشر داشته باشند. آنها می توانستند پست ها و موقعيت های بالا را به دست گیرند. این قانون در آن زمان در سایر کشورها دیده نمی شد. امپراتوری "هان" از این قانون حمایت می کرد و در نتیجه توسط دادگاه امپریالیست چینی مورد پذیرش بود. این قانون تا قرن هفتم برقرار بود.

پس منشأ پیدایش ذن در کجاست؟

پیش از پاسخ دادن به این پرسش،  مایلم توضیح مختصری درباره‌ی مراقبه و تمرکز در بودیسم ارائه دهم. در همه‌ی مکاتب بودایی، تمرکز و مراقبه، برای آموزش ذهن به‌کار گرفته شده ‌است. این آموزه­ها، شاهراه‌هایی به فهم و درک طبیعت و کنترل ذهن هستند؛ آموزه‌های عملی، برای رسیدن به تمام اهداف‌مان در زندگی، با پاک­سازی دل و جان. بودا آموزه­های متعددی برای مهار ذهن ارائه داد و مهم‌ترین آن‌ها، آموزه‌ی تنفسی­ست که تقریبا با سایر آموزه‌های مراقبه، تفاوت دارد؛ به این معنی که شیوه­ی "نه-اندیشیدن" را به­جای "اندیشیدن" آموزش داد . هدف عمده‌ی رهرو وفادار، این‌ است که ذهنش را به بالاترین درجه‌ی آگاهی و هوشیاری برساند و کاملا مهار کند.

ذن، نام دیگریست برای مراقبه. کلمه‌ی ذن (ژاپنی)، از لفظ سانسکریت "دایانا" گرفته شده است. همانطور که قبلا گفته شد "دایانا" برای نخستین بار در چین توسط "آنشی گائو" تفسیر و آموزش داده شد که در فارسی به آن "مراقبه"، در انگلیسی "مدیتیشن" و در زبانِ چینی، "چآن" (چن) گفته می‌شود.

گفته می شود که نخستین پیشوای ذن "بودیدارما" است که به پرورش خردِ اشراقی تاکید داشت. آموزه‌ی او بر این اصل استوار است که بیداری، نمی‌تواند از طریق منطق یا هوش کسب شود، بلکه با درک درونی خود شخص و از طریق تمرین ، قابل حصول است. با این‌که انجام تمرین‌ها، بخشی از راهِ ذن است، اما این مکتب، تمایل دارد که هر نوع فعالیت ممکن را انجام دهد. ذهنیت ژاپنی و چینی، ترجیح می‌دهد که بودیسم را از غارها و جنگل‌ها، به زندگیِ روزمره بکشاند و بر این اعتقاد است که بیداری، می‌تواند از طریق تمرین خالصانه و در همین هستی، کسب گردد.

ذن، فلسفه نیست، روان­شناسی یا مذهب نیست، اما می‌تواند به‌عنوان فلسفه، روان­شناسی و یا مذهب، به‌حساب آید. این امر، به تمامی، به دیدگاه و نظام ِ اعتقادیِ مخاطب بستگی دارد. ذن، راه و روش زندگی و در واقع، هنر و استعداد و توانایی شخص در چه­گونه زندگی کردن است.

bottom of page