ذن در ژاپن
"توسط "دوتتسو ذنجی
چه کسانی ذن را به ژاپن آوردند؟
میوآن ایسای (1215-1141) استاد ژاپنی ذن، "رینزایی ذن" را از چین به ژاپن آورد. وی موفق شد نخستین معبد ذن در ژاپن را بهنام "کننینجی"، در شهر کیوتو، تاسیس کند. استاد دیگر ذن، "دوگن ذنجی"، بنیانگذار مکتب "سوتوذن" بود.
رینزایی ذن چیست یا کیست؟
"لینچیلو"، استاد پرآوازه و شهیرِ ِ چانِ چینی که شاگرد "هونگ پو" بود، "رینزایی" نامیده میشد. رینزایی، نامیست که ژاپنیها به لینچیلو دادند. لینچی، پس از آنکه از جانب بوداییهای چین، مورد آزار و اذیت قرار گرفت، به ژاپن رفت و مکتب رینزایی را در آنجا پایهگذاری کرد. آموزههای او نه تنها شکوفا شد، بلکه بهعنوان مهمترین مکتب در چین و ژاپن، بهحساب آمد. بیداریِ ناگهانی، توسط مکتب رینزایی تاکید میشود. بنابراین، رینزایی، هم نام استاد ذن و هم نام مکتب ذن است.
چه تفاوتی میان رینزایی ذن و سوتوذن هست؟
چند تفاوت وجود دارد. سوتوذن را "مکتب بیداری تدریجی" و رینزایی ذن را مکتب "بیداری ناگهانی" مینامند.
در رینزایی ذن، از اصوات ناگهانی و خود به خودی، مانند پرسشهای شگفتانگیز و ضربههای پیشبینی نشده - با چوب یا با هل دادن - استفاده میشود. در سوتوذن، چنین تشرها و ضربههایی دیده نمیشود. خلاف سوتوذن، رینزایی ذن از "کوآن"، بهعنوان راه میانه، برای رسیدن به ساتوری استفاده میکند. تمرینهای تنفسی در هر دو مکتب نیز متفاوت است. همانگونه که پیشتر هم اشاره شد، بنیانگذار سوتوذن، دوگن ذنجی و بنیانگذار رینزایی ذن، لینچیلو (ژاپنی: رینزایی رکو) بود.
ذن در ژاپن چگونه گسترش یافت؟
ذن در زمان دودمان سونگ و بهشکل "چآن"، در ژاپن رشد یافت. سپس در قرن سیزدهم، یعنی سرآغاز دورهی کاماکورا، هنر نقاشی به ژاپن آورده شد که بسیار مورد استقبال و تمجید قرار گرفت. این امر، از آن نظر اهمیت دارد که ذن و هنر نقاشی در ژاپن، پیوندهای بسیار تنگاتنگی با هم دارند. امروزه شما میتوانید تاثیر این هنر را که گنجینهای ملی بهحساب میآید، در این کشور ببینید.
در این هنر چه چیزهایی هست که ژاپنیها را بهخود جلب کرد؟
زیبایی فوقالعاده و شرحهای روشن بصری از مفاهیم و مقوله های مهمی چون طبیعت، سکوت، تنهایی، سادگی، بخشش، یکپارچگی، یگانگی و ... که توانست ذهن ژاپنی را تحت نفوذ خود درآورد.
چگونه بودای هندی به ذن-بودا تغییر یافت؟
ویژگیهای غریزی فرهنگ چینی و ژاپنی و ساختار روانشناسانهی مردمان آن نواحی و راه و روش فیلسوفانهشان، توانست بودیسم هندی را به ذن-بودیسم تغییر دهد. در حقیقت، میتوان گفت ذن، ساخته و پرداختهی ذهن چینیست تا ذهن هندی.
تاثیر آیین بودا بر فرهنگ ژاپن را چهگونه ارزیابی میکنید؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، مایلم از پرفسور فقید ژاپنی، "د.ت.سوزوکی"، نقل قولی کنم. وی بهطور کامل به طریقت ذن چشم گشود و با فرهنگ کشور خویش آشنا بود.
او در اینباره چه می گوید؟
وی در کتاب "ذن و فرهنگ ژاپن" مینویسد:
"غیر ممکن است بخواهیم از فرهنگ ژاپنی، جدا از آیین بودا صحبت کنیم؛ چون در هر مرحله از تحول آن، ما حضور احساس بودایی را به طریقی تشخیص میدهیم. در حقیقت، هیچ بخش از فرهنگ ژاپنی نیست که تحت تاثیر بودیسم قرار نگرفته باشد. این تاثیر بسیار جامع است، اما ما که در میانهی آن زندگی میکنیم، ابدا از آن باخبر نیستیم.
از زمانیکه بودیسم در قرن ششم، بهطور رسمی به کشور ما معرفی شد، همواره یک عامل بسیار سازنده و محرک در تاریخ و فرهنگ ما بوده است. ما میتوانیم بگوییم که نفس واقعیت آن، بهواسطهی خواست طبقات حاکم آن زمان بود که تمایل داشتند بودیسم، عامل تحول فرهنگی و همبستگی سیاسی باشد."
سوزوکی ادامه میدهد:
"اگر بخواهیم بدانیم آیین بودا تا چه حد در تاریخ و زندگی مردم ژاپن نفوذ داشته، میتوانیم فرض کنیم تمام معابد و گنجینههایی که اکنون محفوظ مانده، بهکلی نابود شده باشند. در آن صورت، میتوان پی برد که ژاپن، علیرغم زیبایی طبیعی و مردم مهربانش، چه مکان منزوی و مطرودی میبود. این کشور در آنصورت، به خانهی متروکی میماند که در آن، نه اسباب و اثاثیهای باشد، نه تصاویر، نه پردههای به نقاشی آراسته، نه مجسمه، نه فرش، نه باغ، نه گلآرایی، نه شعر هایکو، نه نمایشنامههای نو، نه هنر چاینوشی و نه هیچ چیز دیگری."