top of page

عوامل عمده در بیداری بودائی

بخش دوم : چاکراها

"توسط  "دوتتسو ذنجی

 چاکرا چیست؟

 چاکرا یعنی گردباد انرژی، چرخ و دایره ـ گرداب یا حلقه. شاید تاکنون متوجه گردباد شده باشید که با چه نیروئی حرکت می کند و حتی می تواند در مسیر خود اشیاء بزرگ و سنگین را جابجا کند. گردباد درون یا چاکرا در حالت دورانی دارد. هر شخص مجموعه ای از چاکراها را در درون خود دارد. چاکراها ساختار روانی دارند. چاکراها در ستون فقرات نیستند بلکه در امتداد آن دراز کشیده اند و تقریباً متصل به ستون فقرات هستند. در بدن انسان 6 چاکرا وجود دارد که با آگاهی عالی که در سطح خاموش مغز است ارتباط دارد. کندالینی یا انرژی روشنگری در چاکرای مولاداهارا (مرکز آگاهی) قرار دارد. این نیرو توسط محرک هائی تغییر محل داده و پس از بیداری در اولین چاکرا از ستون فقرات بالا می رود و سعی دارد از چاکراهای دیگر عبور کند و خود را به بالا بکشاند و به اصطلاح با آگاهی کیهانی و در بالاترین حوزه وجود یکی شود. مرکز آگاهی (مولاداهارا) در یک فرایند منظم خاص خود با قله پایانی یا آگاهی عالی که به آن ساهاسرارا می گویند پیوند می یابد.

برای روشن تر کردن و ساده تر کردن این مطلب چاکراها را یکایک برمی شمریم و اشاره کوتاهی به هر یک خواهیم کرد. همانطور که گفته شد 6 چاکرای عمده وجود دارد که وظایف مختلفی را انجام می دهند:

1ـ مولاداهارا:

 اولین چاکرا و سرآغاز تکامل روحی در انسان است . مولاداهارا اولین نقطه مافوق آگاهی انسان است و انسان بودن از آن سرچشمه می گیرد. در فرضیه تکاملی چنین برداشت شده که مولاداهارا را در حیوانات آخرین و در انسان اولین است. مولاداهارا در ناحیه عجان، عقب دنبالچه قرار دارد. از نظر فیزیکی غده بسیار کوچک و پنهان (در مرکز بین بیضه ها و مخرج و در مونث در ناحیه گردن زهدان (ابتدای رحم) است. همانگونه که رحم مادر نیازهای اولیه را برای جنین فراهم می کند، چاکرای مولاداهارا نیز نقطه آغازین و پایه پرورش معنوی را تشکیل می دهد. در حقیقت پایه یا شالوده ئی که از طریق آن می توانیم از نردبان چاکراها عبور کنیم چاکرای مولاداهارا است.

مولاداهارا، مانند ریشه است که از طریق آن غذای پرورش و تکامل روحی دریافت می شود و به همین دلیل و به علت اینکه در پائین ترین قسمت ستون فقرات است به آن چاکرای ریشه می گویند. همه ما از دیدن برگها و گلهای یک گیاه لذت می بریم و آن را تحسین می کنیم اما کمتر کسی به منبع تغذیه گل و برگ که ریشه باشد و در عمق تاریک خانه پنهان است توجه دارد. این ریشه است که به برگها و گل ها شکل می دهد. این ریشه است که اساس گیاه را به وجود می آورد اما از آنجائیکه ریشه نمایان نیست فقط به آنچه که می بینیم توجه داریم. جوانه ها از دل خاک و از ریشه تغذیه می شوند ، قوت می گیرند ، زمین را می شکافند و سر از خاک بیرون آمده خود را در معرض خورشید قرار داده انرژی لازم را کسب کرده به بالا صعود می کند تا سرانجام ثمره دهد. کندالینی شاکتی یا انرژی روحی ریشه در چاکرای مولاداها را دارد. این انرژی بی سر و صدا و بی حرکت در حال چرت زدن و یا به عبارت دیگر در خواب عمیق است. وقتی که ما این نیروی در حال چرت را که در درون مولاداهارا قرار دارد ضربه های آرام بیداری را به آن وارد می کنیم این نیرو تکانی خورده راه خود را به طور خودجوش پیدا می کند و حرکت آغاز می شود. فرآیند تکامل آگاهی از چاکرای مولاداهارا تا آگاهی کامل را فرزانگان به بیداری کامل توصیف کرده اند که در شناخت کامل از خویشتن خلاصه می شود. تکنیکی که در بودیزم و هندوئیزم به کار می رود به یوگانیدرا معروف است. یوگانیدرا آگاهی از خواب عمیق از طریق دایانا یا مدی تیشن عمیق است. آگاهی از خواب عمیق یعنی اینکه حقیقت جو کاملاً به چرت (نیمه آگاه) خود اگاه است که می تواند تجربه زیبا و عمیقی در عالی ترین سطح آگاهی به ما بدهد و نتیجه آرامشی است که در واژه نمی گنجد. بنابراین کار ما توجه به ریشه و اینکه چگونه ریشه را برای رویش گل نیلوفر در نظر داشته باشیم.

از ویژگی های دیگر مولاداهارا این است که کارما (کردار) از زندگی های گذشته را در خود دارد که نتیجه آن شادیها و بدبختی هائی است که در زندگی کنونی تجربه می کنیم. هر عملی که انجام می دهیم یا انجام داده ایم بذری است که در دشت مولاداهارا کاشته می شود که دیر یا زود به اشکال مختلف خود را نشان می­دهند. همین بذرها آینده را تعیین می­کند. در هر زندگی بذرهای بیشماری کاشته می­شود که همچنان به دفعات تکثیر می­یابند و عنقریب جنگلی انبوه از کردارها را ایجاد می کند. نتیجه اینکه تثبیت کارما (اعمال) و تغییر آنها در مولاداهارا شکل می گیرد.

مولاداهارا انبار ناشناخته­ها نیز به حساب می­آید. درست مانند یک سرداب بسته و تاریک که محتویات آن برایمان ناشناخته است. شاید سنگ های قیمتی یا گنجینه عظیمی آنجا باشد و شاید هم مار و عقرب های سمن . یک مار خوابیده که به نظر آرام و بی خطر می آید. اما زمانی که این چاکرا فعال شود ویژگیهای درون نیز به طبع آشکار می­شوند. وقتی که ناشناخته­های درون این چاکرا را بشناسیم دید ما نسبت به جهان بیرون آناً تغییر می­کند. سوالی که اغلب در ذهن ایجاد می شود این است که آیا باید این ناآگاهی در درون ما خفته بماند و یا آن را تحریک کرد که خود را نشان دهد. پاسخ این است که تا زمانی که به آزادی خویش و شناخت از خویش توجه داریم و آن را به هر چیز دیگر اولویت می دهیم لازم می­دانیم تاریکی را به روشنایی (نور) و جهل را به دانائی تغییر دهیم. اگر نیم نگاهی به گذشته مان داشته باشیم و دورنمای روشنی از آینده مان در ذهنمان ترسیم کنیم بی­شک لازم می­دانیم که اکنون خود را به آینده­ای پرفروغ تغییر دهیم.

2ـ چاکرای سوادهیستانا:

دومین چاکرسوادهیستانا است. این چاکرا در پایان نقطه پایانی ستون فقرات و به فاصله عرضی دو بند انگشت با مولاداهارا فاصله دارد. سوادهیستانا چاکرای خاجی شکل یا شش گلبرگ شناخته می شود که با شبکه اعصاب خاصی اتصال دارد و اعمال ناآگاهانه و غیرعمدی را در انسان کنترل می کند. سوادهیستانا به مانند مولاداهارا با ذهن ناآگاه در ارتباط است و می­توان یک هماهنگی بین آنها ایجاد کرد.

از ویژگیهای مهم این چاکرا این است که خلاقیت ، دقت خالص، دانش ناب را در خود دارد. سواهیستانا ما را به منبع درونی الهام رهنمون می­سازد و ما را قادر می­سازد که زیبائی های دور و بر خودمان را تجربه کنیم. دانش نابی که از طریق این چاکرا به ما داده می­شود ذهنی (روحی) نیست بلکه یک مشاهده مستقیم از واقعیت است که می­تواند از طریق کف دست­ها احساس شود. این چاکرا مرکز دقت ثابت و تمرکز است. فرآیند خلاقیت در هر شکل آن که در انسان نمایان می­شود از مرکز چاکرای سوادهیستانا است. ناخودآگاه که در روانشناسی فروید از آن به تفصیل یاد شده منبع و انبار افکار و نیز توده­ای از سامکارا یا توده­ای از اعمال است که از مدتها پیش در ذهن جا گرفته در حقیقت یک المثنی برای چاکرای سوادهیستانا است. زندگیهای قبلی، تجارب پیشین، بعد بزرگ شخصیت بشری ، چاکرای سوادهیستانا نشان داده می­شود. بسیاری از غرائز این چاکرا و در ناآگاهی فروافتاده و از عمق آن جوشش می­یابند.

3ـ مانی پورا:

چاکرای سوم مانی پورا است. "مانی" به سانسکریت یعنی جوهر و "پورا" یعنی شهر و معنی کامل آن شهر جواهرنشان است. متون سنتی بودائیان تبّت نام این چاکرا را ”لوتوس جواهر نشان“ نامیده اند و در سوره خاص خود آن را تکرار می­کنند. مانی پورا چاکرای بسیار مهمی است به طوری که بیداری کندالینی شاکتی با آن ارتباط دارد. این چاکرا، مرکز قوه محرکه انرژی و تمایلات و کارهای بزرگ است و اغلب با انرژی گرمازای خورشید مقایسه شده است. همانگونه که خورشید پرتو گرم خود را به طور مدام به تمام زمین می­رساند، مانی پورا نیز پرتوی انرژی خود را به طور کامل به تمام بدن توزیع می­کند و به سیستم بدن و ارگانها نظم و نیرو می­دهد.

محل چاکرای مانی­پورا دقیقاً مقابل ناف در ستون فقرات است. این چاکرا با شبکه خورشیدی که نظم دهنده و کنترل کننده حرکات معده و بدن است ارتباط دارد.

مرکز بیداری:

بسیاری از متون بودائی و تانتریک باور دارند که بیداری نخستین در چاکرای مانی پورا اتفاق می­افتد و نه مولاداهارا. دو چاکرای مانی پورا و سواهیستانا در حوزه زندگانی حیوانی و غریزی تعلق دارند در حالیکه بلندمرتبیتی انسان از چاکرای مانی پورا به بعد آغاز می­شود. از این رو مانی­پورا محل سکونت کندالینی است و بیداری کندالینی می­تواند از آنجا آغاز شود. بیداری کندالینی درمانی پورا پیشرفت خود به خودی دارد و همواره سیر صعودی دارد گرچه ممکن است گهگاهی به عقب برگردد اما تمایلش به بالا است.

بیداری از مانی­پورا را بیداری پایدار می­گوئیم بدون اینکه بازگشت داشته باشد. بیداری درمانی پورا بدون تلاش حاصل نمی­شود و نیاز به یک تمرکز عمیق همه­جانبه و تمرین بی­وقفه دارد. شیوه­های متعدد و خاصی برای این بیداری وجود دارد که در بخش­های مختلف از آن صحبت شده است که بسیاری آن را هم در درمان و هم اشراق به کار برده­اند. تکنیک ارقامی ارائه شده توسط اینجانب در کتاب "پرسش و پاسخهایی در ذن-بودیسم" ، یکی از همین شیوه هاست.

4ـ آناهاتا چاکرا:

 چهارمین چاکرا که در یوگای هندوئیزم و بودیزم تانزیک از آن صحبت شده است چاکرای آناهاتا است. این چاکرا در مقابل سینه در ستون فقرات است و با سیستم اعصاب خودکار پیوند دارد. وظیفه این چاکرا کنترل قلب ، دیافراگم و سایر ارگانهای این ناحیه است. لغت آناهاتا یعنی ضربه و نشکن است. این مرکز چون ارتباط با ضربان قلب و پیوستگی با ارتعاشات یکنواخت دارد به ضدضربه و نشکن معروف است. در بسیاری از مکاتب باور بر این است که صدای قلب نه فیزیکی و نه تجربی بلکه صدائی است بی­پایان و نشکن که در طبیعت میزان شده و همراه با قلب از قبل از تولد تا مرگ ادامه دارد.

آناهاتا ذهن و عواطف را نیز کنترل می­کند. کنترل ناهنجاریها، فضائل اخلاقی، انتخاب راه روشن، شنیدن صدای درون از این مرکز صورت می­گیرد. تمرینات شکمی برای تمرکز که در برخی از مدارس فکری بر چاکرای مانی پورا انجام می­شود که آن را فعال کند.

5ـ چاکرای ویشودهی:

چاکرای ویشودهی در پشت گردن مقابل حفره زیر گلو قرار دارد و با مهره­های گردن و غده تیروئید پیوند دارد و ارگانهای این ناحیه را زیر نظر دارد.

 

6ـ چاکرای آجنا یا "چشم سوم" :

 ششمین چاکرا آجنا است. آجنا با غده هیپوفیز در ارتباط است و چاکرای مهمی به حساب می­آید. محل آن کمی بالاتر از ویشودهی است و در کاسه سر قرار دارد. این چاکرا در فعال شدن سیستم بدن و فعالیت های دیگر نقش زیادی دارد.

از دیدگاه شرقی­ها آجنا مفهومی معنوی دارد که فراتر از حواس پنجگانه است و با آگاهی برتر یا شعور عالیه ارتباط دارد. گفته می­شود آجنا به غده صنوبری مغز یعنی جائی که دو نیمکره مغز به همدیگر وصل می­شوند مرتبط است و گفته می­شود مانند یک لوبیا میان دو ابرو قرار دارد. چشم سوم دوئیت ”دوگانه اندیشی“ را کنار می­گذارد و یگانه اندیش است به این معنی که ذهن را جدا از جسم نمی­داند. چشمان معمولی و فیزیکی ما وقایع و پدیده­های دنیای بیرون را مشاهده می­کند و علت و معلول­ها را می­سنجد در حالیکه آجنا فراسوی آن می­رود و به درون نفوذ می­کند و حقیقت را همانگونه که هست می­بیند. وقتی چشم سوم فعال شود و یا به عبارتی گشوده گردد می­تواند اسراری را درک کند که با چشمان معمولی قادر به دیدن آن نیستیم. چشم سوم از دوئیت عبور می­کند و یگانه می­بیند یعنی تفاوتی بین مشاهده کننده و مشاهده شونده نمی­بیند. دریافت شهودی از طریق آجنا است و نه چشمان فیزیکی.

آجنا با اسامی مختلفی چون چشم معرفت، چشم بصیرت، چشم دل، چشم درون و غیره خوانده می­­شود. دانشمندان اعتقاد دارند که چشم سوم محلی برای دریافت ادراکات فراحسی، الهام و اشراق است. یوگا و تانترا، چاکرای آجنا را چاکرای اصلی می­دانند بر تمام اعمال حیاتی کنترل دارد و آنها را حفظ می­کند. این 6 چاکرای کلیدی هستند و برای منوّر کردن ذهن و بیدار کردن ذهن است. به جز چاکرای یاد شده، دو مرکز اساسی در ذهن هست یکی مرکز بیندو که در بالاترین نقطه جمجمه است (ملاج) که تمام سیستم بدن را تغذیه می­کند و دومین مرکز ساها سرارا که قلّه پایانی کندالینی شاکتی است که در تاج سر قرار دارد.

 

بیندو:

واژه بیندو به معنی قطره، نقطه یا کانون است. واژه کامل آن بیندو ویساگارا که معنی­اش می­شود ”افتادن قطره“. بیندو سرچشمه خلاقیت است. بیندو یک منبع قوی و انبار ذخائر کارمائی است که زندگی انسان از آن شکل می­گیرد. بیندو مرکز اساسی در ذهن که در بالاترین نقطه جمجمه جائی که هندوها رشته­ای از مو را گره می­زنند. بیندو با چاکرای ویشودهی یک پیوند درونی دارد. این چاکرا مرکز مهمی برای سلامتی است و نیروئی ایجاد می­کند که بر جسم و ذهن در حیطه درمان تأثیرگذار است. این مرکز در بینائی نیز مؤثر است . از طرفی دیگر هیجانات را آرام کرده ـ همآهنگی ، شفافیت و توازن درونی را بالا می­برد. این مرکز گشنگی و تشنگی را زیر نظر دارد و بر عادات خوردن ناسالم مسلط است. بیندو هیجان و افسردگی را کاهش می­دهد. از آنجائیکه شهد نامیرائی ایجاد می­کند، این شهد در چاکرای مانی پورا ریخته می­شود و راهی می­یابد که از طریق نادی­ها به بالا صعود کند.

7ـ چاکرای ساهاسرارا:

(ساهاسرارا به معنای هزار یا بینهایت نیلوفر سفید)

شش چاکرای نام برده از چاکراهای اصلی هستند چون در بدن پرانیک و در راستای ستون فقرات قرار گرفته­اند و عموماً به شش چاکرا معروفند. امّا عده­ای ساهاسرارا را نیز چاکرای هفتم می­نامند. گرچه این مرکز در تمامی فعالیت­های بدنی و ذهنی همکاری مؤثر دارد اما خودش مستقلاً فعالیتی ندارد. در حقیقت اصطلاح همه جا هست و هیچ جا نیست در مورد ساها سرارا صدق می­کند یعنی خودش در بالاترین لایه قرار دارد و حضورش در همه جا هست و به نظر می­رسد در همانجا ساکن است. در میان چاکراها، ساهاسرارا مانند تاجی وسعت یافته از آگاهی است و علت سببی چاکراها است به این معنی که سایر چاکراها نمی­توانند بدون کمک و همکاری ساهاسرارا فعالیت و صعود داشته باشند. در حقیقت چاکرا به مانند کلیدی هستند که نیرو و انرژی آنها در قفل ساهاسرارا قرار گرفته است. این مرکز یا چاکرا در بالای سر قرار دارد که به آن قلّه پایانی یا ”آگاهی عالی“ می­گویند. از نظر فیزیکی با غدد صنوبری و کاجی ارتباط دارد و کنترل کننده سیستم غدد می­باشند. به ساها سرارا نیلوفر هزار گلبرگ نیز گفته می­شود و از آنجائیکه مانند خورشید پرتوافکن است به آن مرکز میلیونها پرتو نیز گفته می­شود. انرژی و تابش چاکراهای دیگر در برابر این چاکرا ضعیف است و نمی­توان آنها را با این قابل قیاس دانست. در چاکرای ساها سرارا قدرتی مهم نهفته است یعنی هورمونی در این چاکرا هست که بر عملکرد مغز در حیطه حافظه، هوش و تمرکز تأثیر می­گذارد. ساها سرارا نه رنگ خاصی دارد و نه خصوصیت ویژه­ای. یک نور بی­آلایشی است که تمام رنگ­ها را در خود دارد. انرژی تمام نادی­ها در این مرکز به هم می­پیوندد درست به مانند آب­های هزاران رودخانه که به دریا می­ریزند. این جایگاه نقس برتر است. بیداری چاکرای ساها سرارا یعنی الهام به ناشناخته ها یعنی آگاهی به ناآگاهی­ها و نائل شدن به آگاهی عالی همانگونه که شب با برآمدن خورشید ناپدید می­شود، جهل نیز با بیداری ساها سرارا محو شده خرد جایگزین آن می­شود. تلاش برای بیداری و روشنگری ـ شناخت خویشتن یا شناخت خدا در این چاکرا متجلّی می­گردد.

این مرکز محلی است که روح فردی با شعور کیهانی پیوند می­خورد. کسی که بتواند این موهبت را از آن خود گرداند از کارما (اعمال) رهائی یافته به آرامش واقعی و موکشا (خوشبختی) نائل خواهد شد.

bottom of page